بکجور محبت افراطی و بیمارگونه بین مادران ایرانی هست که مخصوصن فرزند پسرشون رو به شدت دوست دارن،لوس میکنن و جوری اسپویل و نابودش میکنن که پسر شورت خودش هم نتونه تو سی سالگی بشوره
روانکاوی میگفت این بخاطر نبود محبت و عشق از سمت شوهره، وقتی دریافت نشه میره سمت محبت مرضی به بچه ها
در جایی بودم که مادری پسر یک و خورده ای سالش رو میبوسید اما نه به طور طبیعی و بوس کوچولو، در حد پورن هاب پسره حمله میکرد به مادر برای فرنچ کیس و مادر هم با یجور شهوت عجیبی هربار جوابش رو میداد
فکر کنم اولین بوسه درست حسابی زندگیش بوده که از طرف شوهر نگرفته بود و عجیب بود این رفتار
و تو مدت نیم ساعت که ما منتظر دکتر بودیم و بعد توی صف دارو، بارها این تکرار شد، و داشتم فکر میکردم به خارجی هایی که رفتارای ما براشون عجیبه، اینکه میرن مهمونی و مرد مثل لرد میشینه تا ازش پذیرایی شه
حتا مردهای خارجی میگفتن که خودشون لباساشون رو میندازن لباسشویی نه همسرشون و برام جالب بود این تفاوتهای به ظاهر کوچک.
و ادامه اون محبت افراطی، چون رابطه با همسر رو نتونستن بسازن،میرسه به تنفر از همدیگه، به ندرت زوجی رو دیدم که بعد پنجاه سال زندگی باهم ازهم متنفر نباشن، درواقع اصلن ندیدم،
تنفر افراطی حاد، درحالیکه اگه همدیگه رو کمی آزاد میذاشتن،میدیدن در عین نفرت هم میشه باکسی زندگی کرد و آزارش نداد، نمیدونم، البته خودم این رو به روش سختش یاد گرفتم که چطور با کسی که ازش متنفرم زندگی کنم و باعث عذاب هم نشیم، البته سی و پنج سالی صرف یاد گرفتنش شد،ولی خب، وقتی چیزی رو یاد بگیری میتونی گسترشش بدی به روابط دیگه