اپرای فلوت جادویی موتسارت :
شاهزاده (تامینو) خودش را در سرزمینی ناشناخته می یابد که به دست اژدها(ماری بزرگ) تعقیب می شود. غش می کند و ندیمه های ملکه ی شب او را از دست هیولا نجات می دهند.وقتی به هوش می آید شکارچی پرنده ای را می بیند و خیال می کند او نجاتش داده ولی ندیمه های ملکه از راه می رسند و واقعیت را فاش می کنند و به دهان شکارچی (پاپاگنو) قفلی می زنند تا دیگر دروغ نگوید. و نقاشی پرتره ی دختر ملکه را به تامینو نشان می دهند و می گویند اهریمنی پلید به نام زرسترو او را دستگیر کرده و برده و اگر او بتواند نجاتش بدهد ملکه قول می دهد که وی می تواند با دخترش ازدواج کند.
تامینو که یک دل نه صد دل عاشق پامینا دختر ملکه ی شب شده پیشنهاد آنها را می پذیرد. ملکه دو تا هدیه به آنها می دهد تا در سفرشان از آنها محافظت کند.یکی فلوت جادویی که وقتی به صدا در میاد قلبها را رام می کند و دیگری هم جعبه موزیکی که به پاپاگنو داده می شود.
و به آنها می گویند که سه تا روح از آنها مواظبت می کنند (سه فرشته)
وقتی که راهی می شوند می توانند معبد را پیدا کنند و پاپاگنو وارد می شود و پامینا را نجات می دهد.
تامینو به کشیشی برمی خورد که به او می گوید زرسترو پلید و اهریمنی نیست و ملکه شب است که پلید است. و خرافات بیرون جریان دارد که سعی دارد فراماسونها را بد نشان بدهد.
تامینو حرفهایش را باور نمی کند.
جالب است که خود موتسارت هم از فرامااسونها بوده (بتهوون نبوده) و این اپرا رو انگار برای تبلیغ فراماسونری ساخته .حالا شاید در گذشته فراماسونها خوب بودند چون الان که تعریفهای خوبی ازشون نمی شه.
زرسترو و تامینو همدیگر رو ملاقات می کنند. زرسترو می بیند که تامینو می تواند معبد را به شکوه خودش برگرداند و از این رو به او پیشنهاد می دهد آزمونها را بگذارند.پاپاگنو علاقه چندانی به گذراندن آزمون ها ندارد اما بعد از اینکه به او پیشنهاد می دهند در عوض همسری نصیبش کنند راضی می شود تامینو را همراهی کند.
ندیمه ها به سراغ آنها می آیند تا آنها را منصرف کنند و میگویند که عرکس به فراماسونها ملحق شه به جهنم میره و پاپاگنو را میترسونن، ولی تامینو پاپاگنو را ساکت می کند و به آزمون ها ادامه می دهند .
مونوستراتوس سعی می کند پامینو را در خواب ببوسد اما ملکه شب از راه می رسد و او فرار می کند. ملکه به پامینو می گوید که قادر به حفاظت از او نیست و پدرش حلقه ی جادویی خورشید را به فراماسونها داده و پامینو باید زرسترو را بکشد و حلقه را پس بگیرد.
پامینو که قادر به انجام کار نیست در پریشانی به سر می برد و خود زرستو پیداش میشود و او را از آشفتگی نجات می دهد.
دومین آزمون که آزمون سکوت است برگزار شده ولی پاپاگنو در حال وراجی کردن است و نمی تواند ساکت باشد. تا اینکه تامینو به زور او را ساکت می کند.
پامینا که صدای فلوت جادویی تامینو را شنیده به سراغش می آید و می بیند یارش با او صحبت نمی کند.
فکر می کند که تامینو از او دل زده شده و می رود تا خودکشی کند.
اما سه تا فرشته یا روح او را پیدا می کنند و او را به سمت تامینو می برند تا با هم در آزمون آخر که مواجه شدن با مرگ است شرکت کنند. ترس از مرگ آزمون هفتم در فرقه فراماسون ها بوده که در کتاب جنگ و صلح هم آورده شده است.
پاپاگنو که خل وضع است و به قول خودش مرد ساده ای است،میبیند که تنهاست و تصمیم به خودکشی میگیرد اما سه تا روح خوب یا فرشته به کمکش میان و میگن تو فقط یکبار زندگی میکنی، پس درست زندگی کن و جعبه ت رو به صدا دربیار تا همسرت رو پیدا کنی
مونوستراتوس ندیمه ها و ملکه سعی می کنند معبد را ویران کنند اما زرسترو آنها را گیر می اندازد. و در تاریکی شب گم میشوند
و تامینو و پامینا هم که موفق به کسب دانایی شدند پیروز می شوند.
زرسترو که رییس معبد فراماسونهاست
زیرنویس فارسی فلوت جادویی هم اینجاhttps://www.uplooder.net//files/54d45769c96f87ac30ff984da345433c/Mozart-The-Magic-Flute-(2003)-REMUX.farsi.srt.html